معنی هدایت الکتریکی

حل جدول

هدایت الکتریکی

رسانایی


الکتریکی

مغازه لوازم برقی

لغت نامه دهخدا

الکتریکی

الکتریکی. [اِ ل ِ] (ص نسبی) برقی. الکتریسیته ای. منسوب به الکتریک که در تداول فارسی زبانان بمعنی برق و الکتریسیته استعمال میشود. رجوع به الکتریک و الکتریسیته شود: ماشینهای کوچک الکتریکی درهم و برهم ریخته بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 18).


هدایت

هدایت. [هَِ ی َ] (اِخ) صادق. رجوع به صادق هدایت شود.

هدایت. [هَِ ی َ] (اِخ) مخبرالسلطنه. رجوع به هدایت (مهدیقلی) شود.

هدایت. [هَِ ی َ] (اِخ) طبرستانی. رجوع به هدایت (رضا قلیخان) شود.

هدایت. [هَِ ی َ] (ع اِمص) هدایه. رهبری. راهنمایی. ارشاد. رهنمونی. (یادداشت به خط مؤلف). نمایش راه راست و راهنمایی ودلالت و نجات از گمراهی. (ناظم الاطباء):
بنده آنچه داند از هدایت و معونت به کار دارد تا کار بر نظام رود. (تاریخ بیهقی).
قومی که بر هدایت ایشان خرد مشیر
قومی که بر سخاوت ایشان جهان عیال.
ناصرخسرو.
انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود. (کلیله و دمنه). برای ارشاد و هدایت ایشان رسولان فرستاد. (کلیله و دمنه). دیگری به نور هدایت عقل بر سریر قناعت نشسته. (کلیله و دمنه).
زهی دولت که امکان هدایت یافت خاقانی
کنون صد فلسفی فلسی نیرزد پیش امکانش.
خاقانی.
ائمه ٔ معرفت و هدایت در انجمن وی ناظر و واقف. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
تابه من امید هدایت کراست
تا به خدا چشم عنایت کراست.
نظامی.
ز حرص من چه گشاید تو ره بخویشتنم ده
که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت.
سعدی.
- هدایت کردن، دلالت کردن. راهنمائی کردن. (یادداشت به خط مؤلف).
- هدایت کننده، آن که دیگری را راه نمایی کند.
- هدایت یابنده، آن که هدایت و راهنمایی پذیرد: برانگیخت او را در حالتی بود چراغ نوردهنده، و بشارت دهنده و ترساننده و هدایت کننده و هدایت یابنده. (تاریخ بیهقی). رجوع به هدایه شود.

هدایت. [هَِ ی َ] (اِخ) مهدیقلی... از خاندان معروف هدایت و از بستگان رضا قلیخان است. وی از مطلعان تاریخ و فرهنگ ایران بود و در سیاست بمناصب عالی رسید آثار بسیاری از خود بجا گذاشته و آنچه بطبع رسیده عبارت است از:
1- فوائدالترجمان در تعلیم زبان فرانسه در 2 جلد. 2- تحفهالاَّفاق در تاریخ، جغرافیا، سیاست و افتصاد اروپا. 3- گزارش ایران باستان با تحقیقی در سلسله ٔ کیان. 4- مجمعالادوار در علم موسیقی. 5- افکار امم در تحقیق مذاهب و تطبیق با حکمت. 6- سفرنامه ٔ گرد کره از طریق چین و ژاپن به عزم زیارت بیت اﷲ. 7- خاطرات و خطرات. 8- تعلیم الاطفال در تدریس الفبا و الفبای مخصوص.
وی تا آخرین سالهای عمر خود و بنا بنوشته ٔ خودش تا سال 1326 هَ.ش. که خاطرات و خطرات را مینوشته همواره در کار تصنیف و تألیف بوده و آثار دیگری نیز بوجود آورده که عمرش برای طبع آنها وفا نکرده است. (از کتاب خاطرات و خطرات).
حاج مخبرالسلطنه هدایت در سال 1305 هَ.ش. وزیر فوائد عامه گردید. در اردیبهشت 1306 به ریاست دیوان عالی تمیز منصوب شد و سپس در خرداد ماه 1306 هَ.ش. برای اولین بار به نخست وزیری رسید. مخبرالسلطنه در دیماه 1309 مجدداً نخست وزیر شد و کابینه ٔ دوم خود را تشکیل داد. در فروردین 1312 پس از تشکیل دوره ٔ نهم مجلس شورای ملی از نخست وزیری مستعفی و برای بار سوم مأمور تشکیل کابینه گردید. وی در روز چهارشنبه 22 شهریور 1334 هَ.ش. درگذشت. (از فرهنگ فارسی معین).

هدایت. [هَِ ی َ] (اِخ) (میرزا...) خلف میرزا شاه تقی نصرآبادی نویسد: جوان قابل بآرامی است در اوانی که به اصفهان بود به نوعی سلوک میکرد که دشمن و دوست زبان تحسین می گشودند و او را بیکدیگر مینمودند. در وقتی که والد او شیخ الاسلام مشهد مقدس بود وی نیز قاضی آن شهر بود و الحال شیخ الاسلام مشهد است. او راست:
به ما بیگانگیها چیست گاهی ؟
تبسم گر نمیخواهی، نگاهی
به جانان تحفه ٔ ما تنگدستان
گل داغی است یاریحان آهی.
(از تذکره ٔ نصرآبادی صص 177- 178). میرزاهدایت از شعرای قرن یازدهم هجری بوده است.

فرهنگ فارسی هوشیار

الکتریکی

(صفت) منسوب به الکتریک مربوط به الکتریسیته. برقی: لوازم الکتریکی، (اسم) مغازه و دکان فروش لوازم برقی.

نام های ایرانی

هدایت

پسرانه، راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، نویسنده نامدار قرن چهاردهم، صادق هدایت

فرهنگ معین

الکتریکی

برقی، مغازه و دکان فروش و تعمیر لوازم برقی. [خوانش: (اِ لِ) [فر - فا.] (ص نسب.) منسوب به الکتریک، مربوط به الکتریسته. ]

فرهنگ عمید

الکتریکی

مربوط به الکتریسیته، برقی،

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

الکتریکی

کهربائی

معادل ابجد

هدایت الکتریکی

1111

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری